جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
controlled
01
کنترلشده, تحتکنترل
managed or regulated according to legal guidelines or regulations
مثالها
The use of controlled substances, such as prescription medications, requires a doctor's authorization to prevent misuse and addiction.
استفاده از مواد کنترلشده، مانند داروهای تجویزی، نیاز به مجوز پزشک دارد تا از سوءاستفاده و اعتیاد جلوگیری شود.
The company implemented controlled access measures to protect sensitive information from unauthorized disclosure.
شرکت اقدامات دسترسی کنترلشده را برای محافظت از اطلاعات حساس در برابر افشای غیرمجاز اجرا کرد.
02
کنترل شده, خویشتن دار
(of a person) exercising restraint or self-discipline, especially in emotions or behavior
مثالها
He remained controlled, exercising restraint during the heated argument.
او کنترلشده باقی ماند، در طول بحث داغ خویشتنداری نشان داد.
He was controlled, always exercising self-discipline in his actions and reactions.
او کنترلشده بود، همیشه در اعمال و واکنشهایش انضباط شخصی را رعایت میکرد.
درخت واژگانی
uncontrolled
controlled
control
