جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
continuously
01
پیوسته, دائم
without any pause or interruption
مثالها
The conveyor belt moved continuously, transporting goods from one end of the factory to the other.
نوار نقاله به طور مداوم حرکت میکرد و کالاها را از یک سر کارخانه به سر دیگر آن منتقل میکرد.
The music played continuously throughout the event.
موسیقی در طول رویداد به طور مداوم پخش میشد.
02
بهطور مداوم
in a manner that is repeated a lot
مثالها
The machine operates continuously throughout the day to meet production targets.
ماشین به طور مداوم در طول روز کار میکند تا به اهداف تولید برسد.
She checked her phone continuously, hoping for news from the hospital.
او مدام گوشی خود را چک میکرد، امیدوار به خبری از بیمارستان.
درخت واژگانی
continuously
continuous
continue
