جستجو
to categorize
01
دستهبندی کردن
to sort similar items into a specific group
Transitive: to categorize diverse items
Example
She categorized the emails into folders based on their topic to keep her inbox organized.
او ایمیلها را بر اساس موضوعشان دسته بندی کرد تا صندوق ورودیاش منظم بماند.
The librarian frequently categorizes books by genre to help patrons find them easily.
کتابدار به طور مکرر کتابها را بر اساس ژانر دسته بندی میکند تا به مراجعان کمک کند تا به راحتی آنها را پیدا کنند.
کلمات نزدیک
