جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
capricious
01
دمدمیمزاج, هوسباز
(of a person) prone to unexpected and sudden changes of behavior, mood, or mind
مثالها
The novel 's capricious protagonist kept readers on their toes, never sure of his next move.
شخصیت اصلی دمدمی مزاج رمان خوانندگان را همیشه در حالت آماده باش نگه داشت، هرگز از حرکت بعدی او مطمئن نبودند.
The capricious child shifted from joy to tears in a matter of seconds.
کودک دمدمی مزاج در عرض چند ثانیه از شادی به گریه افتاد.
مثالها
Her capricious tastes in fashion made it difficult to buy her a gift.
سلیقههای دمدمی مزاجانه او در مد، خرید هدیه برایش را سخت میکرد.
The capricious winds of the desert can be calm one moment and violent the next.
بادهای دمدمی مزاج صحرا میتوانند یک لحظه آرام و لحظهای بعد خشن باشند.
درخت واژگانی
capriciously
capriciousness
capricious
caprice
