جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
ginormous
Informal
مثالها
The ginormous pumpkin at the county fair broke records for its size, drawing crowds of amazed spectators.
کدو تنبل عظیمالجثه در نمایشگاه شهرستان رکوردهای اندازه را شکست و جمعیت زیادی از تماشاگران متحیر را به خود جذب کرد.
They set up a ginormous tent in the backyard for the family reunion, accommodating all the guests.
آنها یک چادر عظیم در حیاط خلوت برای گردهمایی خانوادگی برپا کردند که همه مهمانان را در خود جای داد.
Informalمثالها
The project had a ginormous impact on the community.
پروژه تأثیر عظیمی بر جامعه داشت.
Overcoming the economic crisis was a ginormous challenge for the government.
غلبه بر بحران اقتصادی یک چالش عظیم برای دولت بود.
