جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to run up against
[phrase form: run]
01
مواجه شدن با شرایط سخت
to encounter a problem or a difficult situation
مثالها
Our project ran up against an unexpected obstacle that delayed our progress.
پروژه ما با یک مانع غیرمنتظره روبرو شد که پیشرفت ما را به تأخیر انداخت.
The company ran up against financial challenges when the market took a downturn.
شرکت با چالشهای مالی روبرو شد زمانی که بازار دچار رکود شد.
02
برخورد کردن با, مواجه شدن با
to encounter a person who makes it difficult to work or communicate with them effectively
مثالها
In the workplace, she often ran up against a colleague who was resistant to new ideas and collaboration.
در محل کار، او اغلب با همکاری روبرو میشد که در برابر ایدههای جدید و همکاری مقاومت میکرد.
During the negotiation, the team unexpectedly ran up against a counterpart known for being uncooperative and confrontational.
در طول مذاکره، تیم به طور غیرمنتظرهای با یک طرف مقابل که بهخاطر همکاری نکردن و تقابلجوییش معروف بود روبرو شد.
