جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
worryingly
مثالها
The patient 's fever rose worryingly high overnight.
تب بیمار نگرانکننده در طول شب بالا رفت.
Her hands shook worryingly as she spoke.
دستان او به طور نگران کنندهای میلرزیدند در حالی که صحبت میکرد.



























