جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
unspoiled
01
دست نخورده, بکر
remaining fresh, pure, and unharmed, without any signs of decay or damage
مثالها
We hiked to an unspoiled beach where the water was crystal clear and the sand pristine.
ما به سمت یک ساحل دستنخورده پیادهروی کردیم که آب آن زلال و شنهایش بکر بود.
The unspoiled countryside was a perfect escape from the bustling city.
مناطق روستایی دست نخورده یک فرار عالی از شهر شلوغ بود.
مثالها
She carefully inspected each apple to make sure they were unspoiled before baking the pie.
او با دقت هر سیب را بررسی کرد تا مطمئن شود که قبل از پختن پای خراب نشدهاند.
The milk was still unspoiled, even after a few days past its expiration date.
شیر هنوز تازه بود، حتی چند روز پس از تاریخ انقضای آن.
درخت واژگانی
unspoiled
spoiled
spoil
