جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
teensy
مثالها
She found a teensy bug on the leaf, barely noticeable to the naked eye.
او یک حشره خیلی کوچک روی برگ پیدا کرد، که به سختی با چشم غیرمسلح دیده میشد.
She carefully examined the teensy screw that had fallen from her watch.
او با دقت پیچ کوچکی را که از ساعتش افتاده بود بررسی کرد.



























