جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
somber
مثالها
The somber clouds hung low in the sky, casting a shadow over the landscape.
ابرهای تیره و تار پایین در آسمان آویزان بودند، سایهای بر روی مناظر انداختند.
She wore a somber black dress to the funeral, reflecting her grief.
او یک لباس سیاه تیره به خاکسپاری پوشید که غم او را منعکس میکرد.
مثالها
The film 's somber tone matched its tragic storyline.
تن غمگین فیلم با داستان تراژیک آن همخوانی داشت.
Her somber expression reflected the seriousness of the news.
چهره غمگین او جدیت خبر را منعکس میکرد.
درخت واژگانی
somberly
somberness
somber



























