جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Roomy
01
هماتاقی, همخانه
an associate who shares a room with you
roomy
مثالها
The apartment ’s living area was bright and roomy, perfect for hosting gatherings.
فضای نشیمن آپارتمان روشن و گسترده بود، عالی برای میزبانی از گردهماییها.
She bought a roomy backpack to fit all her hiking gear.
او یک کوله پشتی گشاد خرید تا تمام وسایل کوهنوردی خود را در آن جای دهد.



























