جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
resolutely
مثالها
Faced with adversity, she resolutely pursued her goals without wavering.
در مواجهه با سختیها، او مصممانه به دنبال اهدافش رفت بدون اینکه تردید کند.
The team resolutely worked together to overcome obstacles and achieve success.
تیم مصممانه با هم کار کردند تا بر موانع غلبه کنند و به موفقیت دست یابند.
درخت واژگانی
irresolutely
resolutely
resolute



























