جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to bard
01
بیکنپوش کردن
to prevent lean meats from drying out during roasting
مثالها
The chef barded the roast with thick slices of bacon.
آشپز، کباب را با برشهای ضخیم بیکن بارد کرد.
She barded the venison before placing it in the oven.
او قبل از قرار دادن گوشت گوزن در فر، آن را بارد کرد.
02
اسب را زره پوشاندن, اسب را آراستن
to dress a horse with ornamental gear or protective trappings
مثالها
They barded the horses before the royal march.
آنها قبل از راهپیمایی سلطنتی اسبها را زرهپوش کردند.
The squire barded the steed with velvet and steel.
اسکوئیر اسب را با مخمل و فولاد زرهپوش کرد.
Bard
01
زره تزئینی اسب, پوشش پارچه ای تزئینی اسب
decorative armor or cloth covering placed on a horse, especially for ceremonial or parade use
مثالها
The knight 's steed wore a richly embroidered bard.
اسب شوالیه یک بارد پرکار و غنی پوشیده بود.
Medieval tournaments often featured horses dressed in colorful bards.
تورنمنتهای قرون وسطی اغلب شامل اسبهایی بودند که زرههای رنگارنگ پوشیده بودند.
02
شاعر
a person who writes pieces of poetry and stories
مثالها
In medieval times, the bard entertained the court with tales of heroism and love.
در قرون وسطی، بارد با داستانهای قهرمانی و عشق، دربار را سرگرم میکرد.
The ancient bard traveled from village to village, sharing stories of myths and legends.
بارد باستانی از روستایی به روستای دیگر سفر میکرد و داستانهای اسطورهها و افسانهها را به اشتراک میگذاشت.
