جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to recommence
01
از سر گرفتن, ادامه دادن
to resume from where something was paused or interrupted
Intransitive
مثالها
The concert recommenced once the technical issue was resolved.
کنسرت از سر گرفته شد پس از حل مشکل فنی.
The meeting recommenced after a brief interruption.
جلسه پس از وقفهای کوتاه از سر گرفته شد.
02
از سر گرفتن, دوباره شروع کردن
to begin something again from the point where it was previously stopped
Transitive: to recommence an activity
مثالها
They recommenced their journey after a short break.
آنها پس از یک استراحت کوتاه سفر خود را از سر گرفتند.
She recommenced her studies after taking a semester off.
او پس از گرفتن یک ترم مرخصی، تحصیلات خود را از سر گرفت.
درخت واژگانی
recommence
commence
