جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
reciprocally
Formal
مثالها
The university and the local schools work reciprocally to support education.
دانشگاه و مدارس محلی متقابلاً برای حمایت از آموزش کار میکنند.
Power and responsibility must be shared reciprocally in a democracy.
قدرت و مسئولیت باید متقابلاً در یک دموکراسی تقسیم شوند.
مثالها
She lent him a book; he reciprocally brought her coffee.
او به او کتاب قرض داد؛ او متقابلاً برایش قهوه آورد.
They praised her work; she reciprocally thanked them.
آنها کار او را ستودند؛ او متقابلاً از آنها تشکر کرد.
Formalمثالها
Pressure and volume are reciprocally related in Boyle's Law.
فشار و حجم در قانون بویل معکوس مرتبط هستند.
The two variables changed reciprocally over time.
دو متغیر با گذشت زمان متقابلاً تغییر کردند.
درخت واژگانی
reciprocally
reciprocal
reciproc
