جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
rare
01
کمیاب, نادر، نایاب، استثنایی
happening infrequently or uncommon in occurrence
مثالها
Seeing a shooting star is a rare occurrence that fills people with wonder and awe.
دیدن یک شهاب سنگ یک اتفاق نادر است که مردم را پر از شگفتی و ترس میکند.
It 's rare to find a vintage car in such pristine condition; it's like finding a needle in a haystack.
کم پیش میآید که یک ماشین قدیمی در چنین شرایط دستنخوردهای پیدا شود؛ مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه است.
02
نپخته, تقریباً خام
(of meat) cooked for a short time in a way that the flesh is still red inside
مثالها
He ordered his burger cooked rare, wanting it juicy with a red center.
او برگر خود را نیمپز سفارش داد، که میخواست آبدار با مرکز قرمز باشد.
She prefers her duck breast cooked rare, with the skin crispy and the meat tender.
او سینه اردک خود را نیم پز ترجیح میدهد، با پوستی ترد و گوشتی نرم.
03
نادر (به دلیل کمیاب بودن)
found only in small numbers so considered interesting or valuable
مثالها
The museum displayed rare artifacts from ancient civilizations, each considered priceless due to their scarcity.
موزه آثار نادر از تمدنهای باستانی را به نمایش گذاشت، که هر یک به دلیل کمیاببودنشان بیقیمت در نظر گرفته میشوند.
A rare species of orchid bloomed in the botanical garden, attracting visitors from around the world.
یک گونه نادر از ارکیده در باغ گیاهشناسی شکوفا شد و بازدیدکنندگان از سراسر جهان را به خود جذب کرد.
مثالها
The rare air at the summit made it difficult for climbers to breathe without supplemental oxygen.
هوای نادر در قله تنفس بدون اکسیژن مکمل را برای کوهنوردان دشوار کرد.
At high altitudes, the rare air can cause dizziness and shortness of breath for those unaccustomed to it.
در ارتفاعات بالا، هوای رقیق میتواند باعث سرگیجه و تنگی نفس برای کسانی شود که به آن عادت ندارند.
درخت واژگانی
rarefy
rarely
rareness
rare
