جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
pseudo
مثالها
The pseudo scientist was caught making false claims about his research.
دانشمند شبه در حال ارائه ادعاهای نادرست درباره تحقیقاتش دستگیر شد.
His pseudo enthusiasm was obvious, as he showed little interest in the topic.
اشتیاق نمای او آشکار بود، زیرا علاقهی کمی به موضوع نشان داد.
Pseudo
مثالها
The pseudo in the group constantly tried to sound more experienced than everyone else.
شبه در گروه مدام تلاش میکرد تا از بقیه باتجربهتر به نظر برسد.
He was seen as a pseudo by his peers for claiming expertise in areas he had little knowledge of.
او به عنوان یک شبه توسط همسالانش دیده میشد زیرا ادعای تخصص در زمینههایی را داشت که دانش کمی درباره آنها داشت.
pseudo-
01
شبه-, جعلی-
used to describe something that is fake or pretending to be something it is not
مثالها
The theory was dismissed as pseudo-science by experts.
این نظریه توسط کارشناسان به عنوان شبه-علم رد شد.
His pseudo-intellectual comments annoyed the audience.
نظرات شبه-روشنفکرانه او مخاطبان را آزار داد.



























