جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
principled
مثالها
She is known for her principled stance on environmental issues, always advocating for sustainable practices.
او به خاطر موضع اصولی خود در مورد مسائل زیستمحیطی شناخته شده است، همیشه از شیوههای پایدار دفاع میکند.
Despite the pressures, he remained principled and refused to compromise his ethics for financial gain.
علیرغم فشارها، او اصولی باقی ماند و از به خطر انداختن اخلاقش برای سود مالی خودداری کرد.
02
قاعدهمند, اصولی
structured according to a defined set of rules or consistent methodology
مثالها
The experiment followed a principled approach to ensure accuracy.
The system is principled, with clear steps for every procedure.
درخت واژگانی
unprincipled
principled
