جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Overcharge
01
قیمت بیش از حد, هزینه اضافی
a price that is too high
to overcharge
01
گرانفروشی کردن
to demand too high a price for goods or services
مثالها
She felt that the mechanic tried to overcharge her for the repairs.
او احساس کرد که مکانیک سعی کرد برای تعمیرات بیش از حد از او پول بگیرد.
Some businesses overcharge tourists, knowing they are unfamiliar with local prices.
برخی از کسبوکارها از توریستها بیش از حد قیمت میگیرند، با این علم که آنها با قیمتهای محلی آشنا نیستند.
02
بار بیش از حد گذاشتن, زیاد بار کردن
place too much a load on
درخت واژگانی
overcharge
charge



























