جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
opinionated
01
سرسخت, یورتمه موزون در یک نقطه
a cadenced trot executed by the horse in one spot
02
متعصب
having strong opinions and not willing to change them
مثالها
He ’s too opinionated to accept different perspectives.
او خیلی سرسخت است که دیدگاههای مختلف را بپذیرد.
The debate was difficult because she was very opinionated.
بحث دشوار بود زیرا او بسیار سرسخت (دارای نظرات قوی و تمایلی به تغییر آنها نداشت) بود.



























