جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Marathon
مثالها
She trained for months to run her first marathon.
او ماهها تمرین کرد تا اولین ماراتن خود را بدود.
He completed the marathon in just under four hours.
او ماراتن را در کمتر از چهار ساعت به پایان رساند.
02
ماراتن, کار دشوار و طولانی
any long and arduous undertaking



























