جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
reiten
[past form: ritt]
01
اسب سواری کردن, سوارکاری کردن
مثالها
Sie reitet jeden Sonntag auf dem Reiterhof.
او هر یکشنبه در اصطبل سوارکاری سوار میشود.
Ich bin noch nie auf einem Pferd geritten.
من هرگز سوار اسب نشدهام.



























