جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
machen
01
ساختن, درست کردن، آماده کردن
مثالها
Ich mache einen Kuchen.
من دارم یک کیک درست میکنم.
Wir machen das Bett.
ما تخت را میسازیم.
02
انجام دادن, (کاری) کردن
مثالها
Was machst du?
چه میکنی؟
Sie macht Yoga.
او انجام میدهد یوگا.
03
کردن
مثالها
Lärm macht Kopfschmerzen.
سر و صدا ایجاد سردرد میکند.
Sie macht mich glücklich.
او مرا خوشحال میکند.
04
دادن, بخشیدن، رساندن
مثالها
Mach mir das Buch!
کتاب را برای من بساز !
Zwei plus zwei macht vier.
دو به اضافه دو میشود چهار.
05
شدن (نتیجه جمع), قیمت داشتن
مثالها
Wie viel macht das?
چقدر هزینه دارد؟
Das macht zusammen 15 Euro.
این میسازد 15 یورو در مجموع.
06
بهنظر آمدن, بهنظر رسیدن
مثالها
Das macht den Anschein.
این ایجاد میکند ظاهر را.
Er macht müde.
او خسته به نظر میرسد.
07
ادرار کردن
مثالها
Das Kind muss machen.
کودک باید انجام دهد.
Ich gehe kurz machen.
من سریع انجام میدهم.



























