جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Das Gewissen
[gender: neuter]
01
وجدان, باطن
مثالها
Er hat ein schlechtes Gewissen.
او وجدان بدی دارد.
Ihr Gewissen ließ sie nicht ruhig schlafen.
وجدانش به او اجازه نمیداد آرام بخوابد.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
وجدان, باطن