جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
gewohnt
01
عادت کرده, عادت داده شده، خوگرفته
مثالها
Ich bin es gewohnt, früh aufzustehen.
من به زود بیدار شدن عادت دارم.
Sie ist an das Leben in der Stadt gewohnt.
او به زندگی در شهر عادت دارد.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
عادت کرده, عادت داده شده، خوگرفته