جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
besuchen
01
دیدن کردن, ملاقات کردن
مثالها
Ich besuche meine Großeltern am Wochenende.
من آخر هفتهها پدربزرگ و مادربزرگم را ملاقات میکنم.
Sie besucht ihre Freundin im Krankenhaus.
او به دیدن دوستش در بیمارستان میرود.
02
شرکت کردن, حضور یافتن، رفتن
مثالها
Ich besuche einen Deutschkurs.
من در یک دوره آلمانی شرکت میکنم.
Sie besucht die Universität.
او شرکت میکند در دانشگاه.



























