جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
vieux
01
پیر, مسن
مثالها
Mon grand-père est un homme vieux et sage.
پدربزرگ من یک مرد پیر و خردمند است.
Elle prend soin de sa mère vieille et fragile.
او از مادر پیر و شکنندهاش مراقبت میکند.
02
قدیمی, کهنه
مثالها
Cette maison est très vieille.
این خانه بسیار قدیمی است.
Ils ont trouvé un vieux livre dans le grenier.
آنها یک کتاب قدیمی در اتاق زیر شیروانی پیدا کردند.
03
سابق, گذشته
مثالها
Mon vieux professeur habite à Paris.
معلم سابق من در پاریس زندگی میکند.
C' est son vieux travail, il a changé depuis.
این کار قدیمی اوست، از آن زمان تغییر کرده است.
Le vieux
[gender: masculine]
01
پیرمرد
مثالها
Le vieux marche lentement dans la rue.
مرد پیر به آرامی در خیابان راه میرود.
Un vieux habite près de chez moi.
یک مرد پیر نزدیک خانه من زندگی میکند.
vieux
01
رفیق
مثالها
Salut, vieux ! Comment ça va ?
سلام، رفیق! چطوری؟
Hé, vieux, tu viens ce soir ?
هی، رفیق, امشب میآیی؟



























