جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La répercussion
[gender: feminine]
01
انعکاس, بازتاب
مثالها
Le son a créé une répercussion dans la vallée.
صدا یک پژواک در دره ایجاد کرد.
La lumière a une répercussion sur le mur blanc.
نور تأثیر بر روی دیوار سفید دارد.
02
نتیجه, پیامد، اثر
مثالها
Les répercussions de la crise se font encore sentir.
پیامدهای بحران هنوز احساس میشود.
Cette décision aura des répercussions sur toute l' entreprise.
این تصمیم پیامدهایی برای کل شرکت خواهد داشت.



























