جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La rouille
[gender: feminine]
01
زنگ (فلزات), زنگار
مثالها
La pluie a provoqué de la rouille sur la vieille clôture.
باران باعث زنگزدگی روی نرده قدیمی شد.
Il faut enlever la rouille avant de peindre le portail.
قبل از رنگآمیزی دروازه باید زنگزدگی را از بین برد.
rouille
01
(رنگ) فندقی
مثالها
J' ai choisi un fauteuil rouille pour mon bureau.
من یک صندلی راحتی به رنگ زنگزده برای دفترم انتخاب کردم.
Elle porte une écharpe rouille qui met en valeur ses cheveux.
او یک شال به رنگ زنگزده میپوشد که موهایش را برجسته میکند.



























