جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'ordonnance
[gender: feminine]
01
ترتیب, نحوهی قرارگیری، آرایش
مثالها
L' ordonnance des livres sur l' étagère est parfaite.
چیدمان کتابها روی قفسه عالی است.
L' ordonnance des tableaux dans la galerie suit un thème précis.
ترتیب نقاشیها در گالری از یک تم خاص پیروی میکند.
02
دستور, فرمان، حکم
مثالها
L' ordonnance du maire interdit la circulation dans cette rue.
فرمان شهردار تردد در این خیابان را ممنوع میکند.
Le tribunal a rendu une ordonnance pour protéger la victime.
دادگاه یک دستور برای محافظت از قربانی صادر کرد.
03
نسخه (پزشکی)
مثالها
Le pharmacien a préparé l' ordonnance pour le patient.
داروساز نسخه را برای بیمار آماده کرد.
Le médecin a donné une ordonnance pour des antibiotiques.
پزشک یک نسخه برای آنتیبیوتیکها داد.
