جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le miroir
[gender: masculine]
01
آینه
مثالها
Elle se regarde dans le miroir.
او در آینه به خودش نگاه میکند.
Le miroir est accroché au mur.
آینه روی دیوار آویزان است.
02
بازتاب
مثالها
Le lac est le miroir du ciel.
دریاچه آینه آسمان است.
On voyait les montagnes dans le miroir de l' eau.
ما کوهها را در آینه آب میدیدیم.
03
بازتاب [استعاری], آینه
مثالها
La littérature est le miroir des sociétés humaines.
ادبیات آینه جوامع انسانی است.
Ce roman est un miroir de la condition moderne.
این رمان آینهای از وضعیت مدرن است.



























