جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
lire
01
خواندن, مطالعه کردن
مثالها
Je lis un livre intéressant.
من دارم میخوانم یک کتاب جالب.
Elle lit le journal tous les matins.
او هر صبح روزنامه را میخواند.
02
پی بردن, خواندن، فهمیدن
مثالها
Elle lit dans ses pensées.
او در افکارش میخواند.
Je peux lire son inquiétude.
من میتوانم نگرانیاش را بخوانم.
03
گذاشتن (موسیقی و فیلم), پخش کردن، خواندن
مثالها
Je lis une chanson sur mon téléphone.
من یک آهنگ را روی تلفنم میخوانم.
Elle lit un film sur l' ordinateur.
او یک فیلم را روی کامپیوتر میخواند.
04
خوانده شدن, دیده شدن
مثالها
Ce livre se lit facilement.
این کتاب به راحتی خوانده میشود.
Les instructions se lisent clairement.
دستورالعملها به وضوح خوانده میشوند.
La lire
[gender: feminine]
01
لیره (واحد پولی قدیمی)
مثالها
La lire italienne n' est plus utilisée.
لیر ایتالیا دیگر استفاده نمیشود.
Il a trouvé une vieille pièce de lire.
او یک سکه قدیمی لیره پیدا کرد.



























