جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
gesticuler
01
سر و دست خود را خیلی تکان دادن, ایما و اشاره کردن
مثالها
Il gesticule beaucoup quand il est énervé.
او وقتی عصبانی است خیلی ژست میگیرد.
Arrête de gesticuler comme ça, tu vas renverser ton verre !
دست از این حرکات دست و پا بردار، لیوانت را واژگون خواهی کرد!
02
تکان خوردن, حرکت کردن
مثالها
Ses paupières gesticulent quand il ment.
پلکهایش میلرزد وقتی دروغ میگوید.
Le chien blessé gesticulait de douleur.
سگ زخمی از درد میلرزید.



























