جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le feuilleton
[gender: masculine]
01
پاورقی (روزنامه، مجله)
مثالها
Le journal publie un feuilleton chaque semaine.
روزنامه هر هفته یک داستان دنبالهدار منتشر میکند.
Ce feuilleton attire beaucoup de lecteurs fidèles.
این داستان دنبالهدار بسیاری از خوانندگان وفادار را جذب میکند.
02
سریال آبکی, نمایش تلویزیونی کم ارزش
مثالها
Ma grand-mère regarde son feuilleton tous les après-midis.
مادربزرگ من هر بعدازظهر سریال تلویزیونی خود را تماشا میکند.
Ce feuilleton a beaucoup de succès malgré ses dialogues simples.
این سریال با وجود دیالوگهای سادهاش بسیار موفق است.



























