جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
extrême
01
شدید, حاد
مثالها
Elle a ressenti une fatigue extrême après la course.
او پس از مسابقه خستگی شدیدی احساس کرد.
Ils ont montré un courage extrême face au danger.
آنها در برابر خطر شجاعت شدیدی نشان دادند.
02
افراطی
مثالها
Sa réaction était vraiment extrême.
واکنش او واقعاً افراطی بود.
Elle adopte des méthodes extrêmes pour réussir.
او برای موفقیت از روشهای افراطی استفاده میکند.
03
دورترین نقطه, منتهی الیه
مثالها
La ville est située à l' extrême sud du pays.
شهر در منتهیالیه جنوب کشور واقع شده است.
Ils vivent dans un village à l' extrême frontière.
آنها در روستایی در مرز نهایت زندگی میکنند.
L'extrême
[gender: masculine]
01
جبهه مخالف
مثالها
Il passe d' un extrême à l' autre sans transition.
او بدون گذار از یک افراط به افراط دیگر میرود.
Les deux extrêmes du débat étaient représentés.
دو حد نهایی مناظره نمایندگی شدند.



























