جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
désespéré
01
ناامید, مایوس
مثالها
Il était désespéré après avoir perdu son emploi.
او پس از از دست دادن شغلش نومید بود.
Elle se sent désespérée face à cette situation.
او در مقابل این وضعیت احساس ناامیدی میکند.
02
مستاصل, درمانده
مثالها
Il se sent désespéré face aux dettes.
او در مقابل بدهیها نومید احساس میکند.
Elle était désespérée après la perte de son compagnon.
او پس از از دست دادن شریکش نومید بود.
03
متاسف
مثالها
Il était désespéré d' avoir blessé son ami.
او از اینکه دوستش را زخمی کرده بود نومید بود.
Elle est désespérée après avoir perdu son livre préféré.
او پس از گم کردن کتاب مورد علاقهاش نومید است.



























