جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
démarrer
01
شروع کردن
مثالها
Le concert démarre à 20h précises.
کنسرت شروع میشود دقیقاً ساعت ۲۰.
On démarre le projet la semaine prochaine.
ما پروژه را هفته آینده آغاز میکنیم.
02
استارت زدن
مثالها
Je n' arrive pas à démarrer la voiture ce matin.
من نمیتوانم صبح امروز ماشین را روشن کنم.
Le moteur a démarré du premier coup.
موتور از اولین تلاش روشن شد.



























