جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
diffus
01
پراکنده, گسترده
مثالها
Une lumière diffuse éclaire la pièce.
یک نور پخششده اتاق را روشن میکند.
La chaleur diffuse du soleil réchauffe doucement.
گرمای پراکنده خورشید به آرامی گرم میکند.
02
مبهم, گنگ، ناواضح
مثالها
Il a donné une réponse diffuse à la question.
او یک پاسخ مبهم به سوال داد.
Ses souvenirs de l' enfance sont diffus.
خاطرات کودکی او مبهم هستند.



























