جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
cultiver
01
پرورش دادن, تربیت کردن، پروراندن
مثالها
Il faut cultiver la patience avec les enfants.
باید صبر را با کودکان پرورش داد.
Elle cultive de bonnes relations avec ses collègues.
پرورش میدهد روابط خوبی با همکارانش.
02
آماده کشت کردن, شخم زدن
مثالها
Les agriculteurs cultivent la terre au printemps.
کشاورزان در بهار زمین را کشت میکنند.
Il cultive des légumes dans son jardin.
او در باغش سبزیجات میکارد.
03
(چیزی) کاشتن
مثالها
Elle cultive des tomates dans sa serre.
او در گلخانهاش گوجهفرنگی میکارد.
On cultive du maïs dans cette région.
در این منطقه ذرت کشت میشود.
04
پرورش دادن خود, آموزش دیدن، تعلیم دیدن
مثالها
Il lit beaucoup pour se cultiver.
او زیاد میخواند تا خود را پرورش دهد.
Elle aime se cultiver en visitant des musées.
او دوست دارد با بازدید از موزهها خود را پرورش دهد.



























