جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La contrepartie
[gender: feminine]
01
نظر مخالف
مثالها
La contrepartie de son argument est tout aussi valable.
نظر مخالف استدلال او به همان اندازه معتبر است.
Elle a exprimé la contrepartie lors de la réunion.
او نظر مخالف را در جلسه بیان کرد.
02
(در) عوض, (در) مقابل
مثالها
Il a reçu une somme d' argent en contrepartie de son travail.
او مبلغی پول به عنوان در مقابل کارش دریافت کرد.
Cette offre a une contrepartie importante à considérer.
این پیشنهاد یک مقابل مهم برای در نظر گرفتن دارد.



























