جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
contredire
01
مخالفت کردن, مخالف (کسی) حرف زدن
مثالها
Elle n' aime pas qu' on la contredise.
او دوست ندارد که مخالفت شود.
Il a osé contredire son professeur devant toute la classe.
او جرات کرد که معلمش را در مقابل کل کلاس مخالفت کند.



























