جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La console
[gender: feminine]
01
کنسول (برای بازی)
مثالها
Mon frère a reçu une nouvelle console pour son anniversaire.
برادرم یک کنسول جدید برای تولدش دریافت کرد.
Nous jouons à des jeux sur la console le week - end.
ما آخر هفتهها روی کنسول بازی میکنیم.
02
کنسول, میز کنسول
مثالها
La console du salon est décorée avec des fleurs.
کنسول اتاق نشیمن با گلها تزئین شده است.
Elle a acheté une console pour l' entrée de la maison.
او یک کنسول برای ورودی خانه خرید.



























