جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
changer
01
تغییر دادن, عوض کردن
مثالها
Elle change la couleur de sa chambre.
او رنگ اتاقش را تغییر میدهد.
Nous avons changé notre approche du problème.
ما رویکرد خود را به مسئله تغییر دادیم.
02
لباس (خود را) عوض کردن
مثالها
Je me change avant de sortir.
قبل از بیرون رفتن لباس عوض میکنم.
Elle s' est changée rapidement après le travail.
او بعد از کار سریع لباسهایش را عوض کرد.
03
تغییر کردن, عوض شدن
مثالها
Le temps change rapidement en montagne.
آبوهوا در کوهستان به سرعت تغییر میکند.
Avec l' âge, les goûts changent.
با افزایش سن، سلیقهها تغییر میکنند.



























