جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
cassé
01
شکسته
مثالها
Le vase est cassé, il faut le jeter.
گلدان شکسته است، باید آن را دور انداخت.
Il a marché sur un verre cassé.
او روی یک لیوان شکسته قدم گذاشت.
02
خراب شده, معیوب
مثالها
La machine à laver est cassée et doit être réparée.
ماشین لباسشویی خراب است و باید تعمیر شود.
Mon ordinateur est cassé, je ne peux plus travailler.
کامپیوتر من خراب است، دیگر نمیتوانم کار کنم.



























