جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le bonbon
[gender: masculine]
01
آبنبات
مثالها
J' ai offert un bonbon à l' enfant qui pleurait.
من یک آبنبات به کودک گریان دادم.
Ces bonbons acidulés sont mes préférés.
این آبنباتهای ترش مورد علاقه من هستند.
bonbon
01
نوعی صورتی
مثالها
Elle a choisi un vernis à ongles bonbon pour l' été.
او یک لاک ناخن به رنگ آبنباتی برای تابستان انتخاب کرد.
Les murs de la chambre sont peints en rose bonbon.
دیوارهای اتاق خواب به رنگ صورتی bonbon رنگآمیزی شدهاند.



























