جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le batteur
[female form: batteuse][gender: masculine]
01
همزن
مثالها
J' utilise le batteur pour mélanger les œufs.
من از همزن برای مخلوط کردن تخممرغها استفاده میکنم.
Le batteur électrique fait gagner du temps.
میکسر برقی در وقت صرفهجویی میکند.
02
نوازنده درام, طبل زن، درامر
مثالها
Le batteur donne le rythme au groupe.
درامر ریتم را به گروه میدهد.
Ce batteur joue dans un groupe de jazz.
این درامر در یک گروه جاز مینوازد.
03
زننده (ورزش), کسی که به توپ ضربه میزند.
مثالها
Le batteur a frappé une balle puissante.
بازیکن ضربهزن یک توپ قدرتمند را زد.
Notre batteur principal est blessé aujourd'hui.
بازیکن اصلی ما امروز مصدوم است.



























