جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
desolado
01
بسیار ناراحت, نابود، ویران
مثالها
Estaba desolado tras recibir la noticia.
او پس از دریافت خبر مأیوس بود.
Se sentía desolada por la pérdida de su mascota.
او به دلیل از دست دادن حیوان خانگیاش دلشکسته احساس میکرد.
02
ویران, تخریب شده
مثالها
El paisaje estaba desolado tras la tormenta.
منظره پس از طوفان ویران بود.
Caminamos por un pueblo desolado y vacío.
ما از یک روستای ویران و خالی عبور کردیم.



























