جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La cuna
[gender: feminine]
01
گهواره
مثالها
El bebé duerme plácidamente en su cuna.
نوزاد در گهواره خود آرام میخوابد.
Compramos una cuna nueva antes del nacimiento.
ما یک گهواره جدید قبل از تولد خریدیم.
02
مهد
مثالها
Grecia es la cuna de la democracia.
یونان گهواره دموکراسی است.
Andalucía es la cuna del flamenco.
اندلس گهواره فلامنکو است.
