جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Ahijado
[gender: masculine]
01
پسرخوانده
مثالها
Mi ahijado cumple ocho años esta semana.
پسرخوانده من این هفته هشت ساله میشود.
Fui al bautizo de mi ahijado el domingo pasado.
من یکشنبه گذشته به غسل تعمید پسرخواندهام رفتم.
02
شاگرد, مرید
مثالها
El ahijado del pintor pasó horas practicando técnicas de acuarela.
شاگرد نقاش ساعاتی را صرف تمرین تکنیکهای آبرنگ کرد.
Su ahijado mostró talento para la música y ganó un concurso local.
پسرخواندهاش استعداد موسیقی نشان داد و در یک مسابقه محلی برنده شد.



























