جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
aborrecer
01
نفرت داشتن, بیزار بودن
مثالها
Aborrezco la injusticia en todas sus formas.
متنفر بودن از بیعدالتی در همه اشکال آن.
Ella aborrece la violencia y la crueldad.
او از خشونت و بیرحمی متنفر است.
02
ترک کردن, رها کردن
مثالها
Aborreció sus malos hábitos y empezó a vivir más saludablemente.
او از عادات بدش متنفر شد و شروع به زندگی سالمتر کرد.
Decidió aborrecer la comida rápida por su mala nutrición.
او تصمیم گرفت به دلیل تغذیه ضعیف آن، فستفود را متنفر شود.



























